شعر للشاعر الإيراني المعاصر
گروس عبد الملکیان
من مجموعته (ألوان الدنيا الزائلة)
تعريب : أحمد موسى
از هم فَرَرْنا من
بعض
به هم گریختهایم إلى بعض،
از خاک من التراب
به زیر خاک إلى ما تحت التراب،
و انگار تمام جادهها را وكأنّ كل الطرقات قد رُسِمَت
با پرگار کشیده است ببركار،
و انگار مرگ نقطهای است وكأنَّ الموت تلك النقطةٌ
که به پایان تمام جملهها میآید التي تقع في آخر كل الجمل
و آن پرندهی کوچک وذانك الطائر الصغير
که رویای من و تو بود الذي كان حلمي وحلمَك
در دهانش برگی گذاشتهاند وضعوا في فمه ورقة
تا سکوت کند حتى يصمت
*
از شب به شب گریختهایم فررنا من الليل إلى الليل
دستهایت را به تاریکی فرو ببر اغمس يديك في العتمة
و هر چه را که لمس کردی وصدِّق
باور کن كل ما لَمَسَتْه يداك
به هم گریختهایم إلى بعض،
از خاک من التراب
به زیر خاک إلى ما تحت التراب،
و انگار تمام جادهها را وكأنّ كل الطرقات قد رُسِمَت
با پرگار کشیده است ببركار،
و انگار مرگ نقطهای است وكأنَّ الموت تلك النقطةٌ
که به پایان تمام جملهها میآید التي تقع في آخر كل الجمل
و آن پرندهی کوچک وذانك الطائر الصغير
که رویای من و تو بود الذي كان حلمي وحلمَك
در دهانش برگی گذاشتهاند وضعوا في فمه ورقة
تا سکوت کند حتى يصمت
*
از شب به شب گریختهایم فررنا من الليل إلى الليل
دستهایت را به تاریکی فرو ببر اغمس يديك في العتمة
و هر چه را که لمس کردی وصدِّق
باور کن كل ما لَمَسَتْه يداك
ليست هناك تعليقات:
إرسال تعليق